انتخابات
ریاست جمهوری یازدهم هم با رای شکننده حسن روحانی به اتمام رسید، گویا
کلید روحانی به ساختمان پاستور شاید هم کاخ سعد آباد خورده است، در این بین
بسیاری از تحلیل گران به بررسی این رویداد میپردازند،یکی از مسایلی که
قطعاً باید مورد توجه جریان قرار بگیرد این است که چرا سعید جلیلی نامزد
جریان به اصطلاح ارزشی، نتوانست حتی در رقابت با آرای ضعیف حسن روحانی به
دور دوم انتخابات برود.
در
چرایی دلایل عدم رای آوری جلیلی از سوی حامیانش موارد گوناگونی آمده است،
از جمله شباهت وی به احمدی نژاد، عملکرد بد دولت، عدم ائتلاف اصولگرایان و
کنار نرفتن نامزدهای دیگر به نفع وی ، اما شاید با مثالهای کوچک بتوانیم
سست بودن این استدلالها را اثبات کنیم.
جلیلی
که پس از کنار رفتن لنکرانی به نفع وی و در غیاب شخصیت ارزشمندی چون دکتر
الهام و با توجه به عدم احراز صلاحیت مشایی تنها گزینه ای بود که میتوانست
با تکیه بر پایگاه اجتماعی دکتر احمدی نژاد از رای قابل توجه تری نسبت به
آرای کنونی بدست بیاورد.
جلیلی
گزینه ای بود که از سوی گروهک موسوم به پایداری به عنوان گزینه ای که نقاط
مثبت احمدی نژاد را دارد ولی نقاط ضعف وی را ندارد معرفی میشد اما آیا
واقعاً چنین بود؟ بی شک جلیلی از لحاظ ویژگیهایی چون ساده زیستی و مردم
گرایی و استکبار ستیزی شبیه دکتر احمدینژاد بود، اما
جلیلی از کاریزمای لازم و قدرت بیان قوی برخوردار نبود، جلیلی علاوه بر
این کارنامه اجرایی لازم را نداشت، وی نتوانست خود را در طراز یک رهبر ملی
نشان دهد جلیلی گرچه توانست بسیاری از نیروهای فرهنگی و فکری انقلاب را در
حمایت خود بسیج کند اما وی نتوانست که بدنه پایدار حامیان دکتر احمدینژاد
را به خود جذب کند چرا که بر اثر فشارها، به موضع گیریهای تند بر علیه
دکتر احمدی نژاد پرداخت و رای قابل توجهای را از دست داد.
جلیلی
حتی نتوانست به خاطر عملکرد بد ستادهایش روستاها و شهرستانهای کوچک را
نیز به خود جذب کند، برای مثال خبرهای موثق حکایت از آن دارد که در بسیاری
از شهرستانهای کوچک که به طور سنتی آرا از آن اصولگریان بوده است و حتی
تا 72 ساعت مانده به انتخابات حسن روحانی ستادی در این شهرستانها نداشته
است.
اما
بر اثر تبلیغات تخریبی مبلغان جلیلی بر علیه دولت و شخص رئیس جمهور که با
واکنشهای اعتراضی مردم نیز رو به رو شد، در دوگانه سازی دبیر شورای امنیت
فعلی-دبیر شورای امنیت ملی قبلی، به سوی حسن روحانی رفتهاند.
بیشک جلیلی نه در قامت یک منتقد سر سخت دولت میتوانست ظاهر شود چرا که خود به گونه ای منتخب ریس جمهور در شورای امنیت ملی بود و انتقاداتش از سوی مردم از روی صداقت تلقی نمیشد و از طرفی هم بر اثر تحریکات رسانه های مخالف دولت و اطرافیان خودش به حرفهایی روی آورد که جز جدایی بیشتر بین احمدی نژادیهای پایدار و ریزشیها اثر دیگری نداشت.
جلیلی تنها نامزدی بود که به اسم دکتر احمدینژاد را مورد اتهام قدرت طلبی قرار داد و جواب سخنانش را از مردم گرفت جلیلی
نشان داد که قابلیت آزاد کردن ظرفیت تمام حزب اللهی را را ندارد چرا که
بسیاری از کسانی که در سال 88 ستادهای دکتر احمدی نژاد را تشکیل دادند حاضر
به همراهی با وی نشدند و از طرفی
هم کسانی که از آن با عنوان قشر خاکستری نام برده میشد ترجیح دادند تا به
دنبال کسی بروند که از لحاظ مخالفت با ساختار موجود اصیلتر محسوب شود.
انتخابات نشان داد جلیلی مرد حفظ ظرفیتهای تودهای همراه نیست چه برسد به ریس جمهوری که بتواند ظرفیت های دیگری را آزاد کند.